معنی فارسی demandingly
B2به طور جدی و طلبکارانه، به شیوهای که انتظار دارد دیگران به درخواستهای او پاسخ دهند.
In a manner that expresses a strong request or expectation for something.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور طلبکارانه با تیمش درباره ضربالاجل صحبت کرد.
مثال:
She spoke demandingly to her team about the deadline.
معنی(example):
او به طور طلبکارانه درخواست توضیحی درباره پروژه کرد.
مثال:
He asked demandingly for an explanation of the project.
معنی فارسی کلمه demandingly
:
به طور جدی و طلبکارانه، به شیوهای که انتظار دارد دیگران به درخواستهای او پاسخ دهند.