معنی فارسی dematerialised
B1وضعیتی که در آن یک شی از حالت مادی خارج می‌شود و دیگر قابل مشاهده نیست.
Describes a state where a physical object no longer has material form.
- verb
verb
معنی(verb):
To disappear by becoming immaterial.
معنی(verb):
To cause something to disappear by becoming immaterial.
معنی(verb):
To remove the physical materials from (a process, etc.)
example
معنی(example):
دانشمند توضیح داد که چگونه شی مادی ناموجود شده است.
مثال:
The scientist explained how the materialised object had dematerialised.
معنی(example):
زمانی که شی ناموجود شد، در هوا ناپدید شد.
مثال:
Once the item was dematerialised, it vanished into thin air.
معنی فارسی کلمه dematerialised
:
وضعیتی که در آن یک شی از حالت مادی خارج می‌شود و دیگر قابل مشاهده نیست.
