معنی فارسی dements

B1

زمانی که فرد به دیوانگی دچار می‌شود و نشانه‌های عدم سلامت عقل را نشان می‌دهد.

To experience a decline in mental faculties, typically associated with age or stress.

verb
معنی(verb):

To drive mad; to craze

example
معنی(example):

زمانی که کسی دیوانه می‌شود، نشانه‌های زوال عقل را نشان می‌دهد.

مثال:

When someone dements, they show signs of mental deterioration.

معنی(example):

شرایط اغلب افراد را سریع‌تر از آنچه که انتظار می‌رود دیوانه می‌کند.

مثال:

The circumstances often dements people more quickly than expected.

معنی فارسی کلمه dements

: معنی dements به فارسی

زمانی که فرد به دیوانگی دچار می‌شود و نشانه‌های عدم سلامت عقل را نشان می‌دهد.