معنی فارسی demipremiss
B1نوعی پیشفرض که میتواند عوض شود یا کاملاً قطعی نیست.
A type of assumption that is subject to change and not fully certain.
- NOUN
example
معنی(example):
پیشفرض نیمهقطعی او اجازهٔ انعطافپذیری در طرح را میداد.
مثال:
His demipremiss allowed for some flexibility in the plan.
معنی(example):
این توافق بر اساس یک پیشفرض نیمهقطعی بود که ممکن بود با گذر زمان تغییر کند.
مثال:
The agreement was based on a demipremiss that could change over time.
معنی فارسی کلمه demipremiss
:
نوعی پیشفرض که میتواند عوض شود یا کاملاً قطعی نیست.