معنی فارسی demodulating
B1عمل دمودوله کردن به فرایند تبدیل یک سیگنال مدوله شده به اطلاعات قابل درک اشاره دارد.
The process of converting a modulated signal back to its original format.
- verb
verb
معنی(verb):
To reverse modulate, undo the effects of modulation.
مثال:
In a radio transmitter you modulate the carrier wave; in the receiver you demodulate it.
example
معنی(example):
آنها در حال دمودوله کردن سیگنال برای بازیابی اطلاعات هستند.
مثال:
They are demodulating the signal to retrieve the information.
معنی(example):
دمودوله کردن داده‌ها برای یک انتقال واضح ضروری بود.
مثال:
Demodulating the data was necessary for a clear transmission.
معنی فارسی کلمه demodulating
:
عمل دمودوله کردن به فرایند تبدیل یک سیگنال مدوله شده به اطلاعات قابل درک اشاره دارد.
