معنی فارسی demonolatrously
B1به طور دمنولاتری، به شیوهای که به شیطانپرستی مربوط میشود.
In a manner that involves the worship of demons.
- ADVERB
example
معنی(example):
او باورهایش را به طور دمنولاتری عمل کرد.
مثال:
She practiced her beliefs demonolatrously.
معنی(example):
آنها به طور دمنولاتری در جامعه منزوی خود زندگی میکردند.
مثال:
They lived demonolatrously in their secluded community.
معنی فارسی کلمه demonolatrously
:
به طور دمنولاتری، به شیوهای که به شیطانپرستی مربوط میشود.