معنی فارسی denaturant
B2دناتورانت، مادهای که به منظور غیرقابل نوشیدن کردن یا مصرف مواد دیگر به آن اضافه میشود.
A substance added to another to change its natural characteristics, especially to prevent consumption.
- noun
noun
معنی(noun):
A substance used for denaturation
example
معنی(example):
یک دناتورانت برای جلوگیری از مصرف مواد شیمیایی خاص اضافه میشود.
مثال:
A denaturant is added to prevent the consumption of certain chemicals.
معنی(example):
الکل با یک دناتورانت درمان شد تا غیرقابل نوشیدن شود.
مثال:
The alcohol was treated with a denaturant to make it undrinkable.
معنی فارسی کلمه denaturant
:
دناتورانت، مادهای که به منظور غیرقابل نوشیدن کردن یا مصرف مواد دیگر به آن اضافه میشود.