معنی فارسی denervating

C1

فرایند عصب‌زدایی، حذف ارتباط عصبی به منظور بررسی اثرات آن بر روی عضله یا بافت.

The process of depriving a nerve of its connections, often for research or medical purposes.

verb
معنی(verb):

To deprive (an organ) of a nerve supply.

example
معنی(example):

عصب‌زدایی یک عضله می‌تواند به آتروفی منجر شود.

مثال:

Denervating a muscle can lead to atrophy.

معنی(example):

این مطالعه بر روی اثرات عصب‌زدایی اعصاب نخاعی متمرکز بود.

مثال:

The study focused on the effects of denervating the spinal nerves.

معنی فارسی کلمه denervating

: معنی denervating به فارسی

فرایند عصب‌زدایی، حذف ارتباط عصبی به منظور بررسی اثرات آن بر روی عضله یا بافت.