معنی فارسی denigratory

B2

نشانه‌ای از تحقیر یا تضعیف شخصیت یا صلاحیت افراد.

Expressing a derogatory or belittling attitude towards someone or something.

example
معنی(example):

او یک اظهار تحقیرآمیز در مورد توانایی‌های او کرد.

مثال:

He made a denigratory remark about her abilities.

معنی(example):

لحن تحقیرآمیز در صدای او در طول جلسه مشهود بود.

مثال:

The denigratory tone in his voice was evident during the meeting.

معنی فارسی کلمه denigratory

: معنی denigratory به فارسی

نشانه‌ای از تحقیر یا تضعیف شخصیت یا صلاحیت افراد.