معنی فارسی dental hygiene

B1

مجموعه‌ای از اقدامات برای حفظ سلامت دندان‌ها و دهان.

The practice of keeping the mouth and teeth clean to prevent dental problems.

example
معنی(example):

بهداشت دندانی خوب برای سلامت کلی بدن مهم است.

مثال:

Good dental hygiene is important for overall health.

معنی(example):

مسواک زدن و استفاده از نخ دندان برای بهداشت دندانی ضروری است.

مثال:

Brushing and flossing are essential for dental hygiene.

معنی فارسی کلمه dental hygiene

: معنی dental hygiene به فارسی

مجموعه‌ای از اقدامات برای حفظ سلامت دندان‌ها و دهان.