معنی فارسی denunciable
B1قابل محکومیت یا اعلام ادعای نادرست در مورد چیزی.
Capable of being denounced or condemned.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عملکردها توسط کمیته قابل محکومیت تشخیص داده شد.
مثال:
The actions were deemed denunciable by the committee.
معنی(example):
برخی از شیوهها تحت سیاست جدید قابل محکومیت هستند.
مثال:
Certain practices are denunciable under the new policy.
معنی فارسی کلمه denunciable
:
قابل محکومیت یا اعلام ادعای نادرست در مورد چیزی.