معنی فارسی departmentally
B1به طور دپارتمانی، به روشی که در آن فعالیتهای مختلف در دپارتمانهای مختلف سازماندهی میشود.
In a manner pertaining to or involving departments; organizationally separated by departments.
- ADVERB
example
معنی(example):
شرکت به صورت دپارتمانی سازماندهی شده است تا کارایی را بهبود بخشد.
مثال:
The company is organized departmentally to improve efficiency.
معنی(example):
ما به صورت دپارتمانی کار کردیم تا مطمئن شویم که تمام پروژهها پوشش داده شدهاند.
مثال:
We worked departmentally to ensure all projects were covered.
معنی فارسی کلمه departmentally
:
به طور دپارتمانی، به روشی که در آن فعالیتهای مختلف در دپارتمانهای مختلف سازماندهی میشود.