معنی فارسی dephase
B1غیرفعال کردن فاز؛ یک تکنیک برای بهبود عملکرد در سیستمهای ارتباطی.
To remove phase differences in signals or systems to enhance functionality.
- VERB
example
معنی(example):
غیرفعال کردن فاز سیگنالها، وضوح در ارتباط را بهبود میبخشد.
مثال:
To dephase the signals improves clarity in communication.
معنی(example):
آنها مجبور بودند دستگاهها را برای نتایج دقیق غیرفعال کنند.
مثال:
They had to dephase the equipment for accurate results.
معنی فارسی کلمه dephase
:
غیرفعال کردن فاز؛ یک تکنیک برای بهبود عملکرد در سیستمهای ارتباطی.