معنی فارسی depolluted
B1عمل پاک کردن یک محیط از آلایندهها تا حدی که دیگر مشکل ساز نباشد.
Having been cleared of pollutants or contaminants.
- verb
verb
معنی(verb):
To free from pollution.
example
معنی(example):
رودخانه به لطف قوانین جدید از آلایندهها پاک شده است.
مثال:
The river was depolluted thanks to the new regulations.
معنی(example):
آنها سایت آلوده را به طور موفقیتآمیزی پاک کردند.
مثال:
They successfully depolluted the contaminated site.
معنی فارسی کلمه depolluted
:
عمل پاک کردن یک محیط از آلایندهها تا حدی که دیگر مشکل ساز نباشد.