معنی فارسی depopulating
B2عمل خالی کردن جمعیت یا کاهش تعداد افراد ساکن در یک منطقه.
The process of reducing or removing the population from an area.
- verb
verb
معنی(verb):
To reduce the population of a region by disease, war, forced relocation etc.
معنی(verb):
To remove the components from a circuit board.
معنی(verb):
To become depopulated, to lose its population.
example
معنی(example):
بستن کارخانه، شهر را خالی از سکنه می‌کند.
مثال:
The factory closing is depopulating the town.
معنی(example):
وضعیت آب و هوایی شدید، مناطق روستایی را خالی از سکنه می‌کند.
مثال:
Severe weather is depopulating rural regions.
معنی فارسی کلمه depopulating
:
عمل خالی کردن جمعیت یا کاهش تعداد افراد ساکن در یک منطقه.
