معنی فارسی depopulator
B1به کسی یا چیزی اطلاق میشود که موجب کاهش جمعیت میشود.
A person or thing that causes a reduction in population.
- NOUN
example
معنی(example):
بستن کارخانه به عنوان یک عامل کاهش جمعیت در جامعه محلی عمل کرد.
مثال:
The factory closure acted as a depopulator of the local community.
معنی(example):
مالیاتهای بالا میتوانند به عنوان یک عامل کاهش جمعیت برای برخی محلهها عمل کنند.
مثال:
High taxes can serve as a depopulator for certain neighborhoods.
معنی فارسی کلمه depopulator
:
به کسی یا چیزی اطلاق میشود که موجب کاهش جمعیت میشود.