معنی فارسی deproteinized

B1

ماده‌ای که پروتئین‌های موجود در آن حذف یا غیرفعال شده‌اند.

Having had proteins removed or eliminated.

verb
معنی(verb):

To remove protein from a substance or mixture

example
معنی(example):

مادهٔ غیرفعال شده از پروتئین برای تحلیل آماده است.

مثال:

The deproteinized substance is ready for analysis.

معنی(example):

ما می‌توانیم نمونهٔ غیرفعال شده از پروتئین را راحت‌تر بررسی کنیم.

مثال:

We can study the deproteinized sample more easily.

معنی فارسی کلمه deproteinized

: معنی deproteinized به فارسی

ماده‌ای که پروتئین‌های موجود در آن حذف یا غیرفعال شده‌اند.