معنی فارسی depth of field

B2

عمق میدان فاصله‌ای است که در آن اشیاء در تصویر بصورت واضح دیده می‌شوند، که به عکاسی و فیلم‌برداری مربوط می‌شود.

The distance in a scene that appears sharp in an image.

noun
معنی(noun):

In photography, the distance in front of and behind the subject that appears to be in focus.

example
معنی(example):

عکاس عمق میدان را تنظیم کرد تا پس‌زمینه را محو کند.

مثال:

The photographer adjusted the depth of field to blur the background.

معنی(example):

عمق میدان کم باعث می‌شود موضوع بیشتر به چشم بیاید.

مثال:

A shallow depth of field makes the subject stand out.

معنی فارسی کلمه depth of field

: معنی depth of field به فارسی

عمق میدان فاصله‌ای است که در آن اشیاء در تصویر بصورت واضح دیده می‌شوند، که به عکاسی و فیلم‌برداری مربوط می‌شود.