معنی فارسی dequeueing
B1فعالیتی که در آن عناصر به نحوی از صف خارج میشوند و به ترتیب تعیینشده پردازش میشوند.
The act of removing items from a queue, particularly in programming.
- VERB
example
معنی(example):
خارج کردن عناصر از صف به بهینهسازی منابع کمک میکند.
مثال:
Dequeueing helps to manage resources efficiently.
معنی(example):
در برنامه، خارج کردن از صف اطمینان حاصل میکند که قدیمیترین وظایف ابتدا تکمیل شوند.
مثال:
In the app, dequeueing ensures that the oldest tasks are completed first.
معنی فارسی کلمه dequeueing
:
فعالیتی که در آن عناصر به نحوی از صف خارج میشوند و به ترتیب تعیینشده پردازش میشوند.