معنی فارسی derisible

B2

قابل تحقیر یا مسخره، به ویژه به دلیل نادانی یا بی‌عیب بودن.

Capable of being ridiculed or mocked.

example
معنی(example):

بهانه‌های او به سادگی برای همه در اتاق مضحک بود.

مثال:

His excuses were simply derisible to everyone in the room.

معنی(example):

آن ایده آن‌قدر بد بود که به مضحک تبدیل شد.

مثال:

The idea was so bad that it became derisible.

معنی فارسی کلمه derisible

: معنی derisible به فارسی

قابل تحقیر یا مسخره، به ویژه به دلیل نادانی یا بی‌عیب بودن.