معنی فارسی derout
B1به معنای برطرف کردن یا روشن کردن مسائلی که گیجکننده هستند.
To clarify or eliminate confusion.
- VERB
example
معنی(example):
باید سردرگمی را برطرف کنیم قبل از اینکه تصمیم بگیریم.
مثال:
We need to derout the confusion before making a decision.
معنی(example):
برطرف کردن تصورات غلط در بحثهای علمی مهم است.
مثال:
It is important to derout misconceptions in scientific discussions.
معنی فارسی کلمه derout
:
به معنای برطرف کردن یا روشن کردن مسائلی که گیجکننده هستند.