معنی فارسی descendence
B1سرازیر شدن، فرایند پایین آمدن یا کاهش ارتفاع.
The act of descending or the condition of being descended.
- NOUN
example
معنی(example):
سرازیر شدن کوهها به تدریج است.
مثال:
The descendence of the mountains is gradual.
معنی(example):
او پایین آمدن خورشید را پشت تپهها تماشا کرد.
مثال:
She observed the descendence of the sun behind the hills.
معنی فارسی کلمه descendence
:
سرازیر شدن، فرایند پایین آمدن یا کاهش ارتفاع.