معنی فارسی describable

B1

مشخصه‌ای که به آسانی می‌توان آن را توصیف کرد.

Capable of being described; able to be expressed in words.

example
معنی(example):

غروب آن‌قدر زیبا بود که تنها در شعر قابل توصیف بود.

مثال:

The sunset was so beautiful it was describable only in poetry.

معنی(example):

برخی احساسات آن‌قدر عمیق هستند که نمی‌توان آنها را با کلمات توصیف کرد.

مثال:

Some emotions are too deep to be describable in words.

معنی فارسی کلمه describable

: معنی describable به فارسی

مشخصه‌ای که به آسانی می‌توان آن را توصیف کرد.