معنی فارسی descriptively
B2به طور توصیفی، به شیوهای که به وضوح و جزئیات ویژگیها و ویژگیهای یک موضوع را بیان کند.
In a manner that involves describing in detail and in a clear way.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور توصیفی درباره تجربیات سفرش نوشت.
مثال:
She wrote descriptively about her travel experiences.
معنی(example):
هنرمند مناظر را به طور توصیفی در نقاشیاش توصیف کرد.
مثال:
The artist described the scenery descriptively in her painting.
معنی فارسی کلمه descriptively
:
به طور توصیفی، به شیوهای که به وضوح و جزئیات ویژگیها و ویژگیهای یک موضوع را بیان کند.