معنی فارسی desobligeant
B2عدم تمایل به همکاری یا کمک به دیگران.
Refusing or unwillingness to be helpful or accommodating to others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نگرش دسیبلژانت او باعث شد دیگران احساس ناراحتی کنند.
مثال:
Her desobligeant attitude made others feel uncomfortable.
معنی(example):
دسیبلژانت بودن در گفتگوها میتواند به روابط آسیب برساند.
مثال:
Being desobligeant in conversations can damage relationships.
معنی فارسی کلمه desobligeant
:
عدم تمایل به همکاری یا کمک به دیگران.