معنی فارسی despecification
B2فرایندی که طی آن ویژگیهای مشخص از چیزهایی حذف میشود.
The act of removing specific details or definitions.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرمشخص کردن میتواند روندهای پیچیده را ساده کند.
مثال:
Despecification can simplify complex procedures.
معنی(example):
غیرمشخص کردن قوانین باعث شد که پیروی از آنها آسانتر شود.
مثال:
The despecification of the rules made them easier to follow.
معنی فارسی کلمه despecification
:
فرایندی که طی آن ویژگیهای مشخص از چیزهایی حذف میشود.