معنی فارسی despited
B1کسی که احساس میکند به خاطر ویژگیهای خاصش مورد بیاحترامی قرار گرفته.
Feeling of being looked down upon or neglected.
- VERB
example
معنی(example):
او به خاطر ایدههای منحصر به فردش توسط همتایانش بیاحترامی احساس کرد.
مثال:
He felt despited by his peers for his unique ideas.
معنی(example):
این هنرمند در محیط رقابتی بیاحترامی شد.
مثال:
The artist was despited in the competitive environment.
معنی فارسی کلمه despited
:
کسی که احساس میکند به خاطر ویژگیهای خاصش مورد بیاحترامی قرار گرفته.