معنی فارسی despondencies
B1مجموعهای از حالات ناامیدی و یأس، احساساتی که در موقعیتهای متفاوت به وجود میآید.
The plural form of despondence; multiple instances of feeling disheartened.
- NOUN
example
معنی(example):
نویسنده معمولاً در شعرهایش به ناامیدیهایش فکر میکند.
مثال:
The writer often reflects on his despondencies in his poetry.
معنی(example):
ناامیدیهای مختلف میتوانند بر افراد به اشکال مختلف تأثیر بگذارند.
مثال:
Different despondencies can affect people in various ways.
معنی فارسی کلمه despondencies
:
مجموعهای از حالات ناامیدی و یأس، احساساتی که در موقعیتهای متفاوت به وجود میآید.