معنی فارسی desquamating

B2

لایه‌لایه شدن به معنای جدا شدن یا ریختن سلول‌های مرده پوست است.

The shedding or peeling of the outer layer of skin.

verb
معنی(verb):

To shed or peel.

example
معنی(example):

پس از آفتاب‌سوختگی، پوست در حال لایه‌لایه شدن است.

مثال:

The skin is desquamating after the sunburn.

معنی(example):

لایه‌لایه شدن پوست می‌تواند نشانه‌ای از بهبودی باشد.

مثال:

Desquamating skin can be a sign of healing.

معنی فارسی کلمه desquamating

: معنی desquamating به فارسی

لایه‌لایه شدن به معنای جدا شدن یا ریختن سلول‌های مرده پوست است.