معنی فارسی destemper
B1غیرمتعادل کردن یا خارج کردن از حالت مناسب.
To make something less temperate or to destabilize.
- VERB
example
معنی(example):
رنگ میتواند هنگام قرار گرفتن در معرض رطوبت بالا از حالت تعادل خارج شود.
مثال:
The paint can destemper when exposed to high humidity.
معنی(example):
برای غیرمتعادل کردن مخلوط، به تدریج آب بیشتری اضافه کنید.
مثال:
To destemper the mixture, add more water gradually.
معنی فارسی کلمه destemper
:
غیرمتعادل کردن یا خارج کردن از حالت مناسب.