معنی فارسی destressed
B1حالت کاهش یافته از استرس یا فشار روانی.
Feeling free from stress.
- verb
verb
معنی(verb):
To reduce the stresses in a material.
معنی(verb):
To reduce the stress in oneself or another person.
معنی(verb):
To reduce emphasis.
example
معنی(example):
او بعد از یک تعطیلات طولانی احساس آرامش کرد.
مثال:
She felt destressed after taking a long vacation.
معنی(example):
او از زمانی که مدیتیشن را شروع کرده است احساس آرامش کرده است.
مثال:
He has been destressed since he started meditating.
معنی فارسی کلمه destressed
:
حالت کاهش یافته از استرس یا فشار روانی.
