معنی فارسی detained
B1 /dɨˈtejnd/در بازداشت نگه داشتن یک فرد به‌طور قانونی، معمولاً زمانی که فرد مظنون به ارتکاب جرم است.
Kept in custody, typically by law enforcement, under suspicion of a crime.
- verb
verb
معنی(verb):
To keep someone from proceeding by holding them back or making claims on their attention.
معنی(verb):
To put under custody.
معنی(verb):
To keep back or from; to withhold.
معنی(verb):
To seize goods for official purposes.
example
معنی(example):
پلیس مظنون را برای بازجویی بازداشت کرد.
مثال:
The police detained the suspect for questioning.
معنی(example):
او وقتی دوستی‌اش دیگر بازداشت نشده بود احساس راحتی کرد.
مثال:
She felt relieved once her friend was no longer detained.
معنی فارسی کلمه detained
:
در بازداشت نگه داشتن یک فرد به‌طور قانونی، معمولاً زمانی که فرد مظنون به ارتکاب جرم است.
