معنی فارسی detenu

B2

شخصی که به دلیل محدودیت‌های قانونی یا جرم‌های خاص در حبس است.

A person who is detained or imprisoned.

example
معنی(example):

حبس شده پس از پایان تحقیق آزاد شد.

مثال:

The detenu was released after the investigation concluded.

معنی(example):

حبس شده ممکن است در طول حبس حقوق خاصی داشته باشد.

مثال:

A detenu may have certain rights during detention.

معنی فارسی کلمه detenu

: معنی detenu به فارسی

شخصی که به دلیل محدودیت‌های قانونی یا جرم‌های خاص در حبس است.