معنی فارسی determa

B1

مشخص کردن، تعیین کردن.

To define or set something clearly.

example
معنی(example):

آنها قبل از شروع رویداد قواعد را مشخص خواهند کرد.

مثال:

They will determa the rules before the event starts.

معنی(example):

برای مشخص کردن برنامه، آنها جلسه‌ای برگزار کردند.

مثال:

To determa the schedule, they held a meeting.

معنی فارسی کلمه determa

: معنی determa به فارسی

مشخص کردن، تعیین کردن.