معنی فارسی determinated

B1

تعیین‌شده به معنای مشخص یا معین بودن در یک زمینه خاص است.

Having been determined or defined; established.

example
معنی(example):

تلاش تعیین‌شده به نتایج غیرمنتظره‌ای منجر شد.

مثال:

The determined effort led to unexpected results.

معنی(example):

او در پیگیری موفقیت خود متمرکز و تعیین‌شده بود.

مثال:

She was focused and determinated in her pursuit of success.

معنی فارسی کلمه determinated

: معنی determinated به فارسی

تعیین‌شده به معنای مشخص یا معین بودن در یک زمینه خاص است.