معنی فارسی deuniting

B1

تفکیک و جدا کردن داده‌ها یا اشیاء از یکدیگر.

The process of separating components or units from each other.

example
معنی(example):

او در حال جدا کردن داده‌ها از مطالعه است.

مثال:

She is deuniting the data from the study.

معنی(example):

جدا کردن داده‌ها به ما کمک می‌کند تا اطلاعات را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم.

مثال:

Deuniting will help us analyze the information better.

معنی فارسی کلمه deuniting

: معنی deuniting به فارسی

تفکیک و جدا کردن داده‌ها یا اشیاء از یکدیگر.