معنی فارسی devastatingly
C1به طرز ویرانگری، به طوری که تأثیر عمیق و منفی ایجاد کند.
In a manner that is highly destructive or distressing.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a devastating manner.
example
معنی(example):
طوفان به طرز ویرانگری قوی بود و رد پایی از ویرانی بر جای گذاشت.
مثال:
The storm was devastatingly powerful, leaving a trail of destruction.
معنی(example):
او به طرز ویرانگری صادقانه از مشکلات برنامه صحبت کرد.
مثال:
She spoke devastatingly honestly about the issues in the program.
معنی فارسی کلمه devastatingly
:
به طرز ویرانگری، به طوری که تأثیر عمیق و منفی ایجاد کند.