معنی فارسی devotionist
B1فردی که به عشق و عبادت متکی است.
A person who is devoted to a cause or religion.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک فرد مذهبی، او وقتش را صرف انجام کارهای داوطلبانه میکند.
مثال:
As a devotionist, she spends her time volunteering.
معنی(example):
جامعهی مذهبی یک رویداد برای کارهای خیریه ترتیب داد.
مثال:
The devotionist community organized an event for charity.
معنی فارسی کلمه devotionist
:
فردی که به عشق و عبادت متکی است.