معنی فارسی dewy
B2 /ˈdjuː.i/Dewy، به معنای مرطوب و نرم به ویژه در مورد پوست یا طبیعت، جایی که قطرات آب وجود دارد.
Covered with droplets of water, especially in relation to grass or skin that appears fresh and moist.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Covered by dew.
مثال:
The dewy grass was too slick for football.
معنی(adjective):
Having the quality of bearing droplets of water.
مثال:
In the dewy fog, it was cold and damp.
معنی(adjective):
Fresh and innocent.
example
معنی(example):
چمن در اوایل صبح مرطوب بود.
مثال:
The grass was dewy in the early morning.
معنی(example):
او پوست مرطوبی داشت که به او ظاهری تازه می‌داد.
مثال:
She had a dewy complexion, giving her a fresh look.
معنی فارسی کلمه dewy
:
Dewy، به معنای مرطوب و نرم به ویژه در مورد پوست یا طبیعت، جایی که قطرات آب وجود دارد.
