معنی فارسی dextrousness
B2ویژگی یا حالت ماهر بودن و چابک بودن در کار با دستان.
The quality of being skillful and agile in using the hands.
- NOUN
example
معنی(example):
مهارت او در طول اجرا تماشاگران را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
Her dextrousness impressed the audience during the performance.
معنی(example):
مهارت دستی برای یک جراح ماهر ضروری است.
مثال:
Dextrousness is essential for a skilled surgeon.
معنی فارسی کلمه dextrousness
:
ویژگی یا حالت ماهر بودن و چابک بودن در کار با دستان.