معنی فارسی dhai

B1

عملی از برقراری ارتباط یا تماس با کسی.

An act of reaching out or contacting someone.

example
معنی(example):

او زودتر از حد انتظار برای dhai تماس گرفت.

مثال:

He called to dhai earlier than expected.

معنی(example):

این حرکت خوبی از او بود که برای dhai زحمت کشید.

مثال:

It was nice of her to dhai at all.

معنی فارسی کلمه dhai

: معنی dhai به فارسی

عملی از برقراری ارتباط یا تماس با کسی.