معنی فارسی diagrammed
B1نمودار سازی، ترسیم یک نمای بصری از یک مفهوم یا اطلاعات.
To represent information or concepts visually through diagrams.
- verb
verb
معنی(verb):
To represent or indicate something using a diagram.
معنی(verb):
To schedule the operations of a locomotive or train according to a diagram.
example
معنی(example):
این فرایند به دقت نمودار شد تا درک بهتری صورت گیرد.
مثال:
The process was carefully diagrammed for better understanding.
معنی(example):
او جریان کار را نمودار کرد تا ناکارآمدی‌ها را شناسایی کند.
مثال:
She diagrammed the workflow to identify inefficiencies.
معنی فارسی کلمه diagrammed
:
نمودار سازی، ترسیم یک نمای بصری از یک مفهوم یا اطلاعات.
