معنی فارسی diaphoretical

B1

حالت خیس شدن ناشی از عرق کردن دائمی که در آن بدن به طور مداوم عرق می‌کند.

Characterized by excessive sweating.

example
معنی(example):

بیمار دمایی و نیاز به مراقبت فوری داشت.

مثال:

The patient was diaphoretical and needed immediate care.

معنی(example):

در برخی موارد، حالت دمایی می‌تواند نشان‌دهنده بیماری serious باشد.

مثال:

In some cases, a diaphoretical condition can indicate a serious illness.

معنی فارسی کلمه diaphoretical

: معنی diaphoretical به فارسی

حالت خیس شدن ناشی از عرق کردن دائمی که در آن بدن به طور مداوم عرق می‌کند.