معنی فارسی dichromatism
B2دیکروماتیسم، نوعی کوری رنگ که در آن فرد قادر به دیدن دو رنگ اصلی است و توانایی تشخیص رنگ‌های دیگر را ندارد.
A form of color vision deficiency characterized by the inability to distinguish between certain colors.
- noun
noun
معنی(noun):
The condition of being dichromatic
معنی(noun):
A form of colourblindness in which only two of the three primary colours can be distinguished
معنی(noun):
The condition when male and female birds have different plumage colors.
example
معنی(example):
دیکروماتیسم نوعی کوری رنگ است.
مثال:
Dichromatism is a type of color blindness.
معنی(example):
افرادی که دیکروماتیسم دارند در تمایز بین رنگ‌های خاص مشکل دارند.
مثال:
People with dichromatism struggle to distinguish between certain colors.
معنی فارسی کلمه dichromatism
:
دیکروماتیسم، نوعی کوری رنگ که در آن فرد قادر به دیدن دو رنگ اصلی است و توانایی تشخیص رنگ‌های دیگر را ندارد.
