معنی فارسی dictamen
B2دیکتامن، نظر یا مشاورهای رسمی در زمینه حقوق که معمولاً به مسألهای اختصاص دارد.
A formal opinion or advisory, particularly in legal contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
دیکتامن برای نتیجهگیری پرونده حیاتی بود.
مثال:
The dictamen was critical for the case's outcome.
معنی(example):
او دیکتامن خود را برای بررسی به دادگاه ارسال کرد.
مثال:
She submitted her dictamen to the court for consideration.
معنی فارسی کلمه dictamen
:
دیکتامن، نظر یا مشاورهای رسمی در زمینه حقوق که معمولاً به مسألهای اختصاص دارد.