معنی فارسی dictatorialness

B1

ویژگی دیکتاتوری، زمانی که فردی قدرت خود را با زور و بدون مشورت با دیگران اعمال می‌کند.

The quality of being dictatorial or exercising absolute authority domineeringly.

example
معنی(example):

دیکتاتوری‌اش باعث شد همکاری مؤثر برای دیگران دشوار شود.

مثال:

His dictatorialness made it difficult for others to collaborate effectively.

معنی(example):

دیکتاتوری‌گونه‌ی نظرات او بحث آزاد را خفه کرد.

مثال:

The dictatorialness of her comments stifled open discussion.

معنی فارسی کلمه dictatorialness

: معنی dictatorialness به فارسی

ویژگی دیکتاتوری، زمانی که فردی قدرت خود را با زور و بدون مشورت با دیگران اعمال می‌کند.