معنی فارسی diddikai

B1

معنی یا مفهومی مبهم که ممکن است به تأکید بر چیزی استفاده شود.

A whimsical term that suggests an ambiguous notion.

example
معنی(example):

این تعهد برای او مانند یک شمع بود.

مثال:

The commitment seemed like a diddikai to him.

معنی(example):

او در ابتدا فکر می‌کرد که ایده جدید یک شمع است.

مثال:

She thought the new idea was a diddikai at first.

معنی فارسی کلمه diddikai

: معنی diddikai به فارسی

معنی یا مفهومی مبهم که ممکن است به تأکید بر چیزی استفاده شود.