معنی فارسی die with one's boots on

B2

عبارت به معنای مردن در حال انجام کاری یا در شرایطی است که نشان‌دهنده زندگی فعال و پر از تلاش است.

To die while still engaged in one's work or life, especially in an active or courageous manner.

example
معنی(example):

او می‌خواهد در حالی که چکمه‌هایش را به پا دارد بمیرد، به عنوان یک سرباز.

مثال:

He wants to die with his boots on, as a soldier.

معنی(example):

او زندگی‌اش را به طور کامل گذراند و امیدوار است که در حالی که چکمه‌هایش را به پا دارد بمیرد.

مثال:

She lived her life fully and hopes to die with her boots on.

معنی فارسی کلمه die with one's boots on

:

عبارت به معنای مردن در حال انجام کاری یا در شرایطی است که نشان‌دهنده زندگی فعال و پر از تلاش است.