معنی فارسی dieing

B1

اتفاقی که برای گیاهان می‌افتد زمانی که زنده نمی‌مانند.

The process of ceasing to live or exist.

example
معنی(example):

گل‌ها بدون آب در حال خشک شدن هستند.

مثال:

The flowers are dieing without water.

معنی(example):

برخی از درختان به دلیل خشکسالی طولانی در حال خشک شدن هستند.

مثال:

Some trees are dieing due to the prolonged drought.

معنی فارسی کلمه dieing

: معنی dieing به فارسی

اتفاقی که برای گیاهان می‌افتد زمانی که زنده نمی‌مانند.