معنی فارسی dig

B1 /dɪɡ/

حفر کردن، به معنای استفاده از ابزار برای کندن یا ایجاد حفره در زمین.

To break up and move earth with a tool or hands.

example
معنی(example):

من دوست دارم در باغچه حفر کنم تا گل‌ها را بکارم.

مثال:

I like to dig in the garden to plant flowers.

معنی(example):

آنها برای درخت جدید یک حفره خواهند کرد.

مثال:

They will dig a hole for the new tree.

معنی فارسی کلمه dig

: معنی dig به فارسی

حفر کردن، به معنای استفاده از ابزار برای کندن یا ایجاد حفره در زمین.